شعر دوستی

 

 دل من دیر زمانی ست که می پندارد:
«دوستی» نیز گلی ست
مثل نیلوفر و ناز،
ساقه ترد ظریفی دارد
بی گمان سنگدل است آن که روا می دارد
جان این ساقه نازک را
-دانسته-
بیازارد!

در زمینی که ضمیر من و توست
از نخستین دیدار،
هر سخن، هر رفتار،
دانه هایی ست که می افشانیم
برگ و باری ست که می رویانیم
آب و خورشید و نسیمش «مهر» است.

گر بدان گونه که بایست به بار آید
زندگی را به دل انگیزترین چهره بیاراید
آنچنان با تو در آمیزد این روح لطیف
که تمنای وجودت همه او باشد و بس
بی نیازت سازد، از همه چیز و همه کس 


 زندگی، گرمی دل های به هم پیوسته ست
تا در آن دوست نباشد همه درها بسته است
در ضمیرت اگر این گل ندمیده ست هنوز
عطر جان پرور عشق
گر به صحرای نهادت نوزیده ست هنوز
دانه ها را باید از نو کاشت

آب و خورشید و نسیمش را از مایه جان
خرج می باید کرد
رنج می باید برد
دوست می باید داشت

با نگاهی که در آن شوق بر آرد فریاد
با سلامی که در آن نور ببارد لبخند
دست یکدیگر را
بفشاریم به مهر
جام دل هامان را
مالامال از یاری، غمخواری
بسپاریم به هم
بسراییم به آواز بلند
- شادی روح تو!
ای دیده به دیدار تو شاد
باغ جانت همه وقت از اثر صحبت دوست
تازه، عطر افشان
گلباران باد.

نظرات 2 + ارسال نظر
قلب من چشم تو سه‌شنبه 26 آذر 1392 ساعت 11:04 http://negahivayadi.blogfa.com/

با دلم با دل تو
پای بر سینه ی این راه زدیم
پای کوبان ، دست در دست گذر می کردیم
گویی اما ته این راه دراز
دزد شبگیر جنون منتظر است
من و عشق و تو و این راه دراز
همه روز و همه شب
در پی یافتن سایه درختی ، آبی
در سکوت غم تنهایی خویش
بین هر ثانیه را
لا به لای سخن و قافیه را می گشتیم
در غم عشق تو مردم اما
این صدای ضربان و تپش قلب ره عشق هنوز
از قدمهای بلند من و توست

دل من با دل تو
دوش بر دوش هم از حادثه ها می گذریم
می نشینیم به کنجی ، در این بادیه ی عشق و جنون
و نهال دلمان
که به هم کاشته بودیم از عشق
همه عشق و همه عشق
دور از غارت باد سحری
با دو چشم ترمان جان گیرد

آری آری دل من با دل تو
می رسم من به تو یک روز اما
گفتنش دشوار است
که کجا ؟ کی ؟ به چه اندیشه ؟ ولی
من به دیوار سرای دل و ذهن
نقشی از حرف بزرگی دارم :
گر مرد رهی غم مخور از دوری و دیری
دانی که رسیدن هنر گام زمان است

هوشنگ ابتهاج

با سپاس از ارسال این شعر زیبا





مهربان

قلب من چشم تو سه‌شنبه 26 آذر 1392 ساعت 10:57 http://negahivayadi.blogfa.com/

سلام نامهربان دوست
روز به خیر
یادمه آخرین باری که با هم حرف زدیم قرار شد شماتفاوت شعرهای مادین امینی و مارلو را برایم بنویسید ( البته شیوه دوست داشتن امینی را دوست نداشتین و قرار بود نظرتون را بنویسید ) احتمالن کار داشتین و این امر محقق نشد ولی نمیدونم چرا غیب تون زد دیگه از شما خبری نشد تا دو روز پیش کامنتی برایم نوشته بودید متاسفانه درچهار کامنت اخرتان آدرس تون را برایم ننوشته بودید بالطبع من دسترسی به وبلاگتون را نداشتم الان که آدرستون را دیدم خدا را شکرکردم که شما قابل دونستید و از خودتون ردی باقی گذاشتید
در باره کپی کردن متوجه نشدم چرا احساستون بهتون اجازه نداد مگر احساستون چه چیزی را متوجه شده که من از اون بی خبرم شما نیز مانند همه دوستان آزاد هستید از هر شعری که خوشتون اومد در وبلاگتون استفاده کنید من اگر دوست نداشتم کسی از روی اشعار وبلاگم کپی کنه مطمئن باشید حتمن کپی کردن را غیرممکن میکردم
به همسر مهربانتان سلام مخصوص مرا برسونید
با مهر فراوان
احمد

سلام این نامهربان بر شما
روزتان بخیر و شادی ...
من غیب نشدم من براتون کامنت گذاشتم ولی از شما نظری دریافت نکردم در اصل شما غیب شدید.
بله قرار شد نظرم و در مورد شعرها بیان کنم هنوز فراموش نکردم ... این نظر باید در آرامش فکر انجام شود که متاسفانه به خاطر فکر مشغول و درهم خودم نتونستم به قولم عمل کنم که قول میدم حتما در اولین فرصت نظرم و اعلام کنم.
در مورد اینکه آدرس نگذاشتم فکر کردم آدرس و دارید دیگر نیازی به وارد شدن مجدد نباشد ...
درباره کپی کردن چون جواب کامنتهای من و ندادید احساس کردم شاید دوست نداشته باشید که من از شعرهای شما استفاده کنم و از اینکه نظر بدهم هم خوشتون نیاد فقط وارد میشوم و شعرها را میخوانم ...
امیدوارم همیشه شاد و خرسند باشید.
ضمنا چند تا از شعرهای این هفته بسیار زیباست اکنون با اجازه کپی می کنم.
مخصوصا شعری که در وبلاگم گذاشتید خیلی زیباست که بسیار سپاسگزارم.

با سپاس و مهر فراوان

مهربان

سلام این نامهربان بر شما.
شبتون بخیر و خوشی.

یک سوالی ذهن درگیر و درهم من و مشغول کرده و تصمیم گرفتم ازتون بپرسم!
اول از همه با اجازه ...
چرا در جواب "ملودیکا" نوشتید "متاسفانه من از این شانس ها ندارم ..."
اینطور که معلومه هست شما یک انسان کاملا عاشق هستید و حتما اطرافیان شما از بودن کنار شما مسرور ... پس چرا اینقدر نا امید صحبت کردید؟!!!!
ببخشید خیلی فکرم مشغول شد برای همین جسارت کردم و پرسیدم ...

با سپاس فراوان

مهربان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد