-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 10 اسفند 1394 18:05
Climate change is significant and lasting change in the statistical distribution of weather over period of time that range decades to millions of years. It can be a change in the average weather or a change in the distribution of weather events around an average (for example, greater to a fewer extreme weather...
-
نوروز مبارک
شنبه 1 فروردین 1394 02:30
دلهایتان آسمانی، وجودتان سرشار از محبت، شادی هایتان مداوم، غم هایتان اندک، اندیشه هایتان جاودانی، نگاهایتان پر مهر جام هایتان پر از صبر و بردباری، سرای تان آکنده از عشق، هر روزتان نوروز نوروزتان پیروز
-
تو را دوست دارم ...
شنبه 20 دی 1393 19:09
من همچون دریایی آرام در سپیده دم تو را چنان دوست دارم که هیچ سنگی نمی تواند آرامش مرا از با تو بودن متلاطم و هیچ نسیمی نمی تواند عشق مرا از تو دور کند ... نوشته: مهربان
-
زمستان را ...
جمعه 19 دی 1393 14:17
زمستان را به خاطر چتری دوست دارم که سرپناهش را در باران قسمت میکنی با من و هر قدر هم که گرم بپوشی یقین دارم باز در صف خلوت سینما خودت را دلبرانه میچسبانی به من هنوز باورم نمیشود که سال به سال چشم به راه زمستانی مینشینم که سالها چشم دیدنش را نداشتهام. "شاعر: عباس صفاری"
-
ولادت پیامبر اکرم (ص) و امام صادق (ع) مبارک
پنجشنبه 18 دی 1393 22:27
عید زیباى برائت از عدو دارد ربیع عید میلاد دو دلدار نکو دارد ربیع موسم سرمستى دلهاى شیدا آمده مصطفى با حضرت صادق به دنیا آمده میلاد پیامبر اکرم (ص) و امام صادق (ع) مبارک باد یک مشرق نمایان شد دو خورشید جهان آرا که رخت نور پوشاندند بر تن آسمان ها را دو مرآت جمال حق دو دریای کمال حق دو نور لایزال حق دو شمع جمع محفل ها...
-
ماندن یا نماندن
پنجشنبه 18 دی 1393 00:41
ماندن یا نماندن سئوال این نیست آی که چشم های تو می گوید: بمان می مانم حتی اگر جهان را بر شانه های خسته ی من آوار کرده باشی... شاعر: حسین منزوی
-
و تو ...
پنجشنبه 18 دی 1393 00:35
و تو هر جا و هر کجای جهان که باشی باز به رویاهای من باز خواهی گشت تو مرا ربوده٬ مرا کشته مرا به خاکستر خواب ها نشانده ای هم از این روست که هر شب تا سپیده دم بیدارم عشق همین است ... در سرزمین من من کشنده ی خواب های خویش را دوست می دارم ... شاعر: سیدعلی صالحی
-
تو ... من ...
چهارشنبه 17 دی 1393 22:31
هر جا که من هستم تو نیستی هر جا که تو هستی من نه شده ایم آدم برفی و آفتاب مگر نارنج وُ بهار عیبی داشت شاعر: شهریار بهروز
-
تولدت مبارک سارا جان
چهارشنبه 17 دی 1393 21:57
سارا عزیزم لبخند زدى آسمان آبى شد شبهاى قشنگ دی مهتابى شد پروانه پس از تولد زیبایت تا آخر عمر غرق بیتابى شد سارا جان دوست عزیرم تولدت مبارک تولد تکرار امیدواری خداوندی است، یادآوری این تکرار بر تو دوست عزیرم گرامی
-
عشق را دفتری نیست
چهارشنبه 17 دی 1393 21:23
شنا کن به تنهایی پرواز کن به تنهایی عشق را دفتری نیست بزرگترین عاشقان دنیا خواندن نمی دانستند .... شاعر: نزار قبانی
-
می دانم ...
سهشنبه 16 دی 1393 17:59
می دانم این داستان را پایانی نیست فروریختن های من و تظاهر به بی خیال شدن های تو همیشگی ست به گمانم سرنوشت و تقدیر ِ ما یک بازی ست راه کج کردن های تو و در مسیر سبز شدن های من دزدانه خواستن های تو و بی پروا از عشق گفتن های من بخشی از قواعد این بازی ست می دانم تا تو نخواهی، گریزی نیست فرو ریختن های من و تظاهر به بی خیال...
-
دوستت دارم ...
دوشنبه 15 دی 1393 22:06
من زبان ایما و اشاره نمی دانم ..! باید تمام قد روبرویم بایستی و بگویی: دوستت دارم ...
-
چشمانت
دوشنبه 15 دی 1393 21:54
چشمانت برکه های پر از ماه است دست هایت جلگه های بارانی چقدر آسمان به تن ات می آید وقتی رکاب رنگین کمان از شانه ات روی بازوی تو می افتد و ابرها از حاشیۀ دامن تو می گذرند رؤیاها اگر تو را می دیدند خواب ها را برای همیشه ترک می کردند شاعر: پرویز صادقی
-
یادهای تو
دوشنبه 15 دی 1393 21:34
می سوزم و عطر یادهای تو را می دهم عطر بال پرنده ای تازه سال که به اشتیاق قوس قزح پر گرفت و به خانه خود برنگشت یادهای تو دریاست و من نهنگ گمشده ای که در پی قوئی در جویی غرق شد یادهای تو بارانی سرکش است که به اشتیاق دهانم مست می کند و سر به شیشه آسمان می کوبد صبحی ژاله بار است که می بارد بر من بیدارم می کند و آفتاب چشم...
-
تمام پروانه ها ...
دوشنبه 15 دی 1393 09:57
تمام پروانه ها قاصدک بودند به هر قاصدکی راز چشمان تو را گفتم پروانه شد ... تمام پروانه ها ادای چشمان تو را در می آورند چون بغض مرا دوست دارند ...
-
دست های زمستانی ...
یکشنبه 14 دی 1393 15:03
به دست های زمستانی ام نگاه نکن که باران را قندیل بسته اند کافی ست بشنوند تو در راهی تا بهمنی از بهارُ گل در آغوش دست های تو بنشانند و جویباری از تابستان پای گل های دامنت برویانند باور نکن که چشم های خسته ام پر از غروب های بی چراغ میان نیمکت های انتظار پراکنده اند که نسیمی از سمت تو اگر برخیزد پنجره های دنیا در نگاهم...
-
در دولت
یکشنبه 14 دی 1393 14:57
آمدم بر درت ای ماه و تو در خانه نبودی باز هم بر من مسکین در دولت نگشودی رفته بودی نکند باز به دنبال رقیبم یا پی ساده دلی چون من دلسوخته بودی آمدم تا به نگاهی ز دلم درد بکاهی در به رویم نگشودی و تب عشق فزودی من نخفتم شب ازین غصه که ای ماه کجایی غافل از آنکه تو این قصه شنودی و غنودی آنچنان گوش تو پر بود ز آواز رقیبان که...
-
تاریخچه عشق را ...
سهشنبه 18 آذر 1393 08:24
تاریخچه عشق را در من ببین هزار عاشق، هزار بی تاب ... از همان خلقت آدم عاشقت بودم ... "شاعر: نیلوفر ثانی"
-
چه در گلدان روی طاقچه
سهشنبه 18 آذر 1393 08:15
چه در گلدان روی طاقچه چه در باغچه نگاهی نباشد به عشق پژمرده می شود هر چه زیبایی ... "شاعر: نیلوفر ثانی"
-
ﺗﻮ ﺭﺍ ﺁﺭﺯﻭ ﻧﺨﻮﺍﻫﻢ ﮐﺮﺩ ...
دوشنبه 10 آذر 1393 07:34
ﺗﻮ ﺭﺍ ﺁﺭﺯﻭ ﻧﺨﻮﺍﻫﻢ ﮐﺮﺩ ﻫﻴﭽﻮﻗﺖ !... ﺗﻮ ﺭﺍ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﻱ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﭘﺬﻳﺮﻓﺖ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﻴﺎﻳﻲ،ﺑﺎ ﺩﻝ ﺧﻮﺩ، ﻧﻪ ﺑﺎ ﺁﺭﺯﻭﻱ ﻣﻦ ... آﻧﻬﻢ ﺑﺎ ﺭﻭﯼ ﮔﺸﺎﺩﻩ ﻭ ﻗﻠﺒﯽ ﭘﺮ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ﺑﺎ ﮔﻠﯽ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻇﻬﺎﺭ ﻋﺸﻖ !
-
عمر کوتاه است ...
دوشنبه 10 آذر 1393 07:32
ﻋﻤﺮ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﺍﺳﺖ ﻓﺮﺻﺖ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﻥ ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﻡ ... ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻡ ﻓﻘﻂ ﺍﺯ ﯾﮏ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﻢ ... ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻋﺸﻖ ... ﭼﻮﻥ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ... آﻥ ﻃﺮﻑ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻫﺮ ﻟﺤﻈﻪ ﺧﺪﺍ ﻣﺮﺍ ﻣﯽ ﻧﮕﺮﺩ !
-
روزی پشیمان می شوی ...
سهشنبه 20 آبان 1393 11:36
روزی پشیمان می شوی آن روز خیلی دیر نیست روزی که دیگر قلب من با عشق تو درگیر نیست آن روز می بوسی مرا در قاب عکس ساکتی زل میزنی چشم مرا سهم ات بجز تصویر نیست با گریه می گویی بیا با بغض می خوانی مرا دیرست دیگر .. حس من بر پای تو زنجیر نیست پُک می زنی یاد مرا با طعم سیگار وُ جنون میسوزی از آهی که خود گفتی که دامن گیر نیست...
-
متشکرم ...
سهشنبه 20 آبان 1393 08:33
باز هم من زنده ام، آه ای خدا متشکرم! باز باران بر غبار شیشه ها، متشکرم! باز هم بیداری و خمیازه و صبحی دگر، دیدن آینه و نور و صدا، متشکرم! باز هم یک سفره و یک چای داغ و نان گرم، فرصت دیدار تو در این فضا، متشکرم! باردیگر میتوانم بو کنم از پنجره، یاس خیس خانه همسایه را متشکرم! گرچه در این وقت پر، گهگاه یادت میکنم، خاطرم...
-
برگرد
سهشنبه 20 آبان 1393 07:43
برگرد بی تو بغض فضا وا نمی شود یک شاخه یاس عاطفه پیدا نمی شود در صفحه دلم تو نوشتی صبور باش قلبم غبار دارد و معنا نمی شود بی تو شکست و پنجره رو به آسمان غم در حریم آبی دل جا نمی شود دریای تو پناه نگاه شکسته است هر دل که مثل قلب تو دریا نمی شود می خواستم بچینم از آن سوی دل گلی اما بدون تو که گلی وا نمی شود دردیست...
-
آغوش
سهشنبه 20 آبان 1393 07:13
مرا جانانه در آغوش بگیر موهایم را با آن دست های نازنینت نوازش کن و سرم را چون نوزادی دو ماهه روی سینه ات بگذار می خواهم تمام عمر نفسم از جای گرم بلند شود … “شاعر: مهدی صادقی”
-
مهربانی
جمعه 18 مهر 1393 16:35
گفتی دوستت دارم و من به خیابان رفتم ! فضای اتاق برای پرواز کافی نبود …. مهربانی را سرمشق خود کن وقتی که از مهر و محبت نوشتی تفاوتی نمی کند قلم از ساقه های به مرداب نشسته نیلوفر باشد یا از پرهای زیبای کبوتر ... Kindly follow the example kindly wrote to me when the item no matter sitting lotus stems into the lagoon or...
-
هندسه زندگی
پنجشنبه 10 مهر 1393 12:25
هندسه زندگی می توان به زندگی "نگاه هندسی" داشت و از "زاویه" دید دیگری "محیط" پیرامون خود را محاسبه کرد و "مساحت عمر" را سنجید و به شخصیت خود "شکل" مناسب داد. می توان زندگی را "مربعی" قرار داد که چهار ضلع آن را هدف، تلاش، ایمان و درستکاری تشکیل داده باشد و می...
-
به خداحافظی تو ...
سهشنبه 8 مهر 1393 10:18
به خداحافظی تلخ تو سوگند، نشد که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد لب تو میوه ی ممنوع، ولی لبهایم هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند، نشد با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر هیچ کس، هیچ کسی هم به تو مانند نشد هر کسی در دل من جای خودش را دارد جانشین تو در این سینه خداوند نشد خواستند از تو بگویند شبی شاعرها عاقبت با قلم شرم...
-
می روی بعد تو ...
سهشنبه 8 مهر 1393 10:15
می روی بعد تو پای سفرم می شکند مهره به مهره تمام کمرم می شکند مرگ می آید و در آینه ها می بینم زندگی مثل پلی پشت سرم می شکند چار دیوار اتاق از تو و عکست خالی ست یک به یک خاطره ها دور و برم می شکند من که مغرورترین شاعر شهرم بودم به زمین می خورم و بال و پرم می شکند نقشه ها داشت برایم پدر پیرم … آه بغض من پای سکوت پدرم می...
-
بغض
سهشنبه 1 مهر 1393 19:06
بگذار زبان غزلم بسته بماند حیف از دل این بغض که نشکسته بماند تا کی بنشینم سر راهت و نیایی؟ تا کی به هوای تو دلم خسته بماند؟ نبضم شده پژواک تپش های تو… بگذار نبضم به تپش های تو وابسته بماند با چشم سیاهت دل پرهیزگر من انگار محال است که وارسته بماند بگذار نگویم… نسرایم… ننویسم بگذار که این مسئله سربسته بماند پیوسته سرش...