می دانم ...

می دانم
این داستان را پایانی نیست
فروریختن های من و
تظاهر به بی خیال شدن های تو
همیشگی ست

به گمانم
سرنوشت و تقدیر ِ ما یک بازی ست

راه کج کردن های تو و
در مسیر سبز شدن های من
دزدانه خواستن های تو و
بی پروا از عشق گفتن های من
بخشی از قواعد این بازی ست

می دانم تا تو نخواهی، گریزی نیست
فرو ریختن های من و
تظاهر به بی خیال شدن های تو
همیشگی ست 

 

شاعر: پروین پارسا  

نظرات 1 + ارسال نظر
PS چهارشنبه 17 دی 1393 ساعت 23:15 http://parvizsadeghi.blogfa.com

بسیار زیباااا تشکر از انتخاب دلنشینتون

درود

ممنون از شما

این شعر را برایم ارسال کردند من هم دیدم زیباست گذاشتم در وبم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد