ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 |
تو مهری، مهربانی کم نشو از فصل پاییزم
که باید شعر را از برگ دستانت بیاویزم
تو عاشق باش با من، پنجره خیس است از باران
من اینجا چای را با طعم دلخواه تو می ریزم
بخواب تا نگاهت کنم
و برای هر نفس تو
بوسه ای بنشانم به طعم
هر چه بخواهی ...!
در آغوشم که می گیری
آنقدر آرام می شوم
که فراموش می کنم
باید نفس بکشم...
عجایب هشت گانه است
آغوش تو
هیچ بعدی ندارد ...
واردش که شوی
زمان بی معنا می شود
بی آنکه نفس بکشی
روحت تازه می شود ...
حس بودنت قشنگ ترین حس دنیاست!
آغوشت امن ترین نقطه ی جهان!
تو که باشی
هر روز را که هیچ،
هر ثانیه را عشق است ...
یادت بماند ...
آغوش تو
یادگار روزهایی است
که نه فراموش می شوند نه تکرار ...
رویای آغوشت را یکبار دیده ام
چه حسی داشت
هنوز هم فکرش به من آرامش می دهد ...
داغترین آغوش ها را از تنت
و شیرین ترین بوسه ها را از لبانت
بیرون میکشم
به تلافی تمام روزهایی که
می خواهمت و نیستی ....
چترت را کنار ایستگاهی در مه فراموش کن
خیس و خسته به خانه بیا...
آغوشم در انتظار تو تب کرده است ....
شعر قافیه نمی خواهد
سطر به سطر آغوشم را ردیف کرده ام
تو فقط بیا ....
تمام ثانیه های زندگی ام را می بخشم
به تکرار شبی
که رویای آغوش تو را
بارها و بارها
کنار بوته های رز وحشی
تعبیر کند ....